سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین--- ۳۱

 

آقاجون سلام و عرض تسلیت . تسلیت . تسلیت .

آقاجون تا به کی دربه در و دلنگرانت باشیم

بی خبر از تو به دنبال نشانت باشیم .

حاجتم پشت سرت خواندن یک رکعت عشق

تا دمی شنونده ی صوت اذانت باشیم .

آقاجون هرکچا هستی به سلامت باشی . چه کنم آقاجون گیجم . کمی گیج . البته کمی .....

جرم دل چیست اگر چشمه ی چشمم شده خشک ؟؟؟؟؟؟.....

آقاجون دیشب توی هئیت نشسته بودم و در حالی که با عزاداران حسینی همناله بودم به نکته ای تو ذهنم . فکر میکردم که: خدایی  اگه امام حسین اینجوری با این جماعت اتمام حجت نمیکرد امروز چه بلایی سر دین و ایمون ماها اومده بود . چه بلایی سر اسلام و مسلمونا اومده بود ؟ داشتم فکر میکردم برای این اتمام حجت کردن مولام چه چیزاهاییش رو داده ؟ میشمردم و برای درک احساس مولام . سعی میکردم خودم رو جای آقام در آنچنان موقعیتی بزارم . هنوز دو سه تاش رو نشمرده بودم که دیدم نه ....... نمیتونم . نمیتونم . نمیتونم حتی تصورش رو برای دقایقی کنم . یک لحظه عرصه بهم تنگ شد . بی حساب به شدت از جا بلند شدم . نفس عمیقی کشیدم . نمیدونستم چه کنم . آروم نشستم و به بی ظرفیتی خودم ناامیدانه یقین آوردم . نا امیدانه برای اینکه نه انگار به مقاوم شدن من  امیدی نیست .

آقاجون نمیدونم ..... ولی این روزها که گاهی مسئله ای مشکلی بهم فشار میاره و من به سرعت از پا درمیام . کم کم از خودم ناامید میشم . به خودم پوزخندی میزنم که بچه ی سروساده چه فکرها که نمیکردی . چه آرزوها که نداشتی .

آقاجون همین امشب از شما . از مادرتون فاطمه زهرا(س) از امام حسین (ع) همینطور که زمزمه هام رو میکردم . سوز دلهام رو میگفتم . همنوایی هام رو میکردم .  آخر کلامم خواستم که ........

خواستم حاجات دل همه ی حاجتمندان رو بدین ولی این خانم خانمها زودتر حاجت روا بشه . زودتر .

........ نمیدونم آقاجون . برای همین اومدم اینجا با شما حرف دلم رو بزنم . بگم که به خود خدا . آرزوم بوده و هست . ولی خودتون تمام اون نقاط تردیدم رو برطرف کنین .

 آقاجون نمیدونم نمیدونم مگه من توان چنین کارایی رو دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟

بس نمکدان شکنی کردم و دیدم کرمت

که دگر شرم دارم سر خوانت باشم .

 

نمی دونم . نمی دونم ......

واقعا نمیدونم .

اومدم همین رو بگم . فقط چون به خود خدا توکل کردم. دلم آروم هست .

وقتی بابا گفت میخواد چیکار کنه . نگذاشتم ادامه بده با نگاهی اعتراض آمیز گفتم چراااااااااااااااا ؟ چرا گوش کردی ؟

گفت :آخه فکر کردم اینجوری بهتره .................

گفتم : نه . من نمیگم محکم بگو نه . هرگز اینجوری نگو بهش . منطقی براش توضیح بده که ................

گفت : حالا که من گفتم باشه ........... حالا هم میخوام از تو که باهاش همیشه بودی بپرسم : میخوایی هر دوتون رو .................؟

گفتم : من!!!!

گفت : آره دیدم تنهایی که آخه نمیشه . شما دوتا بهتر میتونین .......

گفتم : من آخه ......................

.............................

سرم هنوز داره سوت میکشه .

....................

آخرش به بابا پیشنهاد کردم استخاره کنه . آخه میدونی . منطقا باید از شادی جیغ میکشیدم . ولی به هزار و یک دلیل شخصی مردد بودم . توکل کردم . ولی باز هم ته دلم امیدوار بودم استخاره بد بیاد .

...............

بعدازظهر حاج آقا نبود و نشد بابا استخاره کنه . ته دلم با خدا بازهم حرف میزدم . که آخه خدای من ....... 

دست آخر : به این نتیجه رسیدم که حتما توش صلاحی هست . حتما . پس توکل باید .

شب بابا اومد . هر چی منتظر بودم بابا نتیجه بگه .............. نگفت .

فردا ظهر رفت و اومد ........................... چیزی نگفت .

فردا شبش ..............................چیزی نگفت .

امشب توی ماشین بودیم . داشتیم برمیگشتیم بیاییم خونه . از بابا پرسیدم بابا استخاره کردی ؟

گفت : آره بسیار هم خوب اومد . بسیار عالی . توکل کنید به خدا و قدم بگذارید در راه .

مادر پرسید : اااااااااااااا . مبارک باشه . چیه ؟ مبارک باشه .

گفتم : هیچی . گفتن به مامان خانومها نگین .

مامان هرچی به شوخی خواست اصرار کنه . نگذاشتم . منم با شوخی حرف رو عوض کردم .

 

 

ولی آقاجون

. امیدم فقط به دستهای یاریگر شماست .

 

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:41 ق.ظ http://shekoohi.blogsky.com

سلام
وبلاگ کامپیوتر در نظر دارد به منظور بالا بردن آمار بازدید وبلاگتان از شما دوست عزیز در خواست کند که لینک این وبلاگ رو در لینکستان سایتتان با نام (راز ورمز کامپیوتر( قرار داده و به ما اطلاع دهید تا ما هم به این حرکت شما جواب قاطعانه که همان گذاشتن لینکتان در وبلاگی با آمار بازدید ۳۰۰تا ۴۰۰ بازدید کننده در روز است را می دهیم
با تشکر
مدیریت وبلاگ کامپیوتر

فرشته عشق سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:05 ب.ظ http://Ashkedel.blogsky.com

مقاتل نوشته اند: آب بر خاک ریخت!

عاشقان می گویند: عرش آبرو گرفت!

راویان گفته اند: دست بریده بر خاک افتاد!

سوختگان گفته اند: پایمردی معنی یافت!

و ماتمیان می گویند: نوحه سر کن آسمان، این داغ، داغ دیگر است!

و من می گویم: تو چه خوش آواز بردادی :

مرگی یعنی زندگی منهای تو

یاحسین شهید
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد