سلام آقاجون . یابن الحسنم . مولای من .
آقاجون . میگن . این شبها شما هم هستی . شما هم توی مجلس عزاداری نشستی . شما هم با ما همنوا میشی . شما هم همونطور که ما با شما همنوا میشیم و عزاداری میکنیم . شما هم اون آخرهاش با ما همنوا میشین و به درد دلهای ما گوش میدین ........
آقاجون نمیدونم از کجای دل پر دردی بگم که دردهاش کلاف هزار سر شده .......
آخه آقاجون معتمدی جز شما سراغ ندارم . گوش امینی که بتونم براش آسوده حرفم رو بگم . نه به طمع . نه ........ همین که بدونم اینقدر لایقم میدونین که حداقل گوش کنین به درددلهام .....
آقاجون بس نمکدان شکنی کردم و دیدم کرمت
که دگر شرم دارم سر خوانت باشم
گر بمیرم به از این باشد که با کرده ی خویش
موجب اذیت و آزار به جانت باشم
آقاجون تشنه ام تشنه ی دستهای یاریگر شما ............
آقاجون تشنه ام ......................
به امید دستهای یاریگر تو یا صاحب الزمان (عج)
|