سلام علی ال یاسین--- ۳۰

 

 

سلام آقاجون . یابن الحسنم . مولای من .

آقاجون . میگن . این شبها شما هم هستی . شما هم توی مجلس عزاداری نشستی . شما هم با ما همنوا میشی . شما هم همونطور که ما با شما همنوا میشیم و عزاداری میکنیم . شما هم اون آخرهاش با ما همنوا میشین و به درد دلهای ما گوش میدین ........

   آقاجون نمیدونم از کجای دل پر دردی بگم که دردهاش کلاف هزار سر شده .......

   آخه آقاجون معتمدی جز شما سراغ ندارم . گوش امینی که بتونم براش آسوده حرفم رو بگم . نه به طمع . نه ........ همین که بدونم اینقدر لایقم میدونین که حداقل گوش کنین به درددلهام .....

آقاجون بس نمکدان شکنی کردم و دیدم کرمت

که دگر شرم دارم سر خوانت باشم

گر بمیرم به از این باشد که با کرده ی خویش

موجب اذیت و آزار به جانت باشم

    آقاجون تشنه ام تشنه ی دستهای یاریگر شما ............

    آقاجون تشنه ام ......................

 

 

به امید دستهای یاریگر تو یا صاحب الزمان (عج)