سلام علی ال یاسین---۴۳

 

سلام علی ال یاسین .آقاجون دل تنگم . آقاجون دارم سرگردان و ... قدم می زنم لابلای زائرای مولام امام رضا . ضامن آهو . یا بن الحسنم . این دل و ماجرای عشق .می بره پا به پای عشق .  دل میشه پر از طوفان . وقت پابوس سلطان ...... دل آواره ی من . مثل آسمون می باره . مثل دریا بی قرار . بیچاره دلم امشب بیدار دلم . آرووم نداره دلم .

صبح میشد . گه گاه گوشه ای می نشستم . کتابی به دست میگرفتم و از روی مفاتیح آنچه زیبا و شیوا از زبان دل همه ی نیازمندان بیان شده بود رو دردمندانه زمزمه میکردم . گاهی سر بر دیوار داشتم و در سکوت آنچه در دل داشتم با معشوق خودم درمیون میگذاشتم . .......... خلاصه خیلی زود دیر شد . خیلی زود .

صبح جمعه راستش طعم و مزه ی خاصی داشت . ناگفتنیست . دلم کمی امن شده بود . ولی نه آنچنان که ........... دلم هنوز هم ........... سر به آسمان داشتم و نگاهی به گنبد زرد طلا . سلامی دادم و .....

ذکر من . ناله ی من دعای من خدای من

این تو و کرامت و بزرگی و عنایتت

این من و جرم من و ختای من خدای من

تو مرا صدا زدی بنده ی من بنده ی

من تو را صدا زنم خدای من خدای من

جز تو کس ندارد ای با خبر از راز همه خبر از گریه ی بی صدای من خدای من

به علی قسم مرا به صاحب الزمان ببر که بود امام و و مقتدای من خدای من

جگرم خون شده بر غریبی حسین تو خانه ی دل شده کربلای من خدای من

 

 

امیدم همیشه به دستهای یاریگر شماست یا اباصالح المهدی(عج)