سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین ---۷۵

 

بنازم خاک پاک جمکران را  

تجلی خانه پیغمبران را ... 

آقاجان . اقاجان دلتنگم . دلتنگ... 

  

خبر آمد خبری در راه است، سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید، پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان، پای کوبان می روم، بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند، بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم، در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را، بر که بسپارد زمان خویش را
با همه لحظه خوش آوایی ام، در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر، نغمه تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی، محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی، مایه آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود، یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد، سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت، شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است، نامه تو خط اوان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب، در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم، تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما، کی و کجا وعده دیدار ما
? گویی سواری می رسد!
ای دل! بشارت می دهم، خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود، یا شهریاری می رسد
گر کارگردان جهان، باشد خدای مهربان
این کشتی طوفان زده، هم بر کناری می رسد
اندیشه از سرما مکن، سر می شود دوران وی
شب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری می رسد
ای منتتظر! غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد در افق، گویی سواری می رسد!
یار همایون منظرم، آخر درآید از درم
امید خوش می پرورم، زین نخل باری می رسد
کی بوده است و کی شود، ملک غزل بی حکمران؟
هر دوره آن را خواجه ای، یا شهریاری می رسد
(مفتون!) منال از یار خود، گر با تو گاهی تلخ شد
کز گل بدان لطف و صفا، گه نیش خاری می رسد!
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد،
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم عشق تا تو را ببینم، تویی که نقطه عطفی به اوج آیین ام
کدام گوشه مشعر، کدام گوشه منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم.
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد،
ببوسم خاک پاک جمکران را، تجلی خانه پیغمبران را...

توکلم بر خدا 

و به امید دستهای یاریگر تو یا اباصالح المهدی(عج)

سلام علی ال یاسین ----۷۴

آقاجان . سلام . یوسف زهرا کاش لیاقت بیش از این داشتم. کاش اونقدر توانایی داشتم که با افتخار دست اندرکاری باشم جهت تعجیل در ظهورت.
یابن الحسن. آقای من جایی خوندم برای تعجیل در فرجت نباید نشست. باید ایستاد ...نه باید راه افتاد . باید دوید..... دست بکار شد.
آقاجان اومدم بگم التماس دعا خودت این لیاقت رو بده تا این آرزو به عمل برسه....
به امید دستهای یاریگر تو هستم یا بقیةالله(عج) 

وصل یار

بردار از رخ پرده را ای ماه دل آرای من
کز نازنین سیمای تو روشن شود سیمای من

جانم ز هجران سوختی آتش به جان افروختی
سوزد دل از هجر و فراق ای وای من ای وای من

دل می‌گدازد سوی تو جان پر کشد در کوی تو
در دل ستانی شهره‌ای ای یار بی‌همتای من

هر دم شمیمی می‌رسد زان کوی عطراگین تو
تا بزم سرمستان ببر جانا دل شیدای من

من بی‌قرارم بی‌قرار در انتظار وصل یار
چشم نتظارم روز و شب آمال من سودای من

هر کوی و برزن سرکشم گیرم نشان از کوی تو
کن الفتی ای دلربا با این دل تنهای من

..............ادامه     (اشعار از بزرگواریست که توی سایت بچه های قلم ذکرش شده)

توکلم بر خدا 

و به امید دستهای یاریگر تو یا اباصالح المهدی(عج)