سلام علی ال یاسین --- ۶

مولای من . آقاجان .  سلام .

 اباصالح یا اباصالح

                  التماس دعا

آقاجان این روزها روزهای سخت و سنگینیست . میدونم آقاجان . ولی .......... ولی چه کنم . شرمنده ام که اینروزها سخت درگیر امور زندگی خودم شدم . ولی .......

تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن

کتابی که از وحی شیرازه دارد

برای دلم آیه صبر آمد

ولی نازنین صبر اندازه دارد . ...... 

مهدی فاطمه ! ... دیگه صبرم تموم شده ...... آقای من دیگه نمیتونم تحمل کنم .......  دیگه دارم کم میارم ......

 یوسف زهرا. یابن الحسن . تسلیت عرض میکنم . آقاجان میدونم این روزها سخت دلشکسته ای .........

یا اباصالح . آرزوی فاطمه . میدونم این روزها برای شما و اهل بیت رسول خدا روزهای سختیست .....

 اومدم بگم من هم با اینکه قلب پر تلاطمی دارم . ولی آقاجون غم مادر شما . ام ابیها . دختر نبوت . همسر ولایت . مادر امامت . غمیست که سنگینتر از آن را دنیا بر خود ندیده ........ اومدم بگم ما رو هم شریک بدونین .

 اومدم بگم امسال آقاجون یه جور دیگه همدردی میکنم . اومدم بگم امسال یه جوری دیگه ای خودم رو شریک غمتون میدونم .........آقاجون ای کاش اینجا بودی .کاش بودی خودت بهش دلداری میدادی ........ آقاجان کاش ....

این جمعه هم سر آمد . اما گلم نیامد .

 ای وای بر دلم . عشق دلم نیامد .

 یابن الحسن کجایی ........

 سخته .....آقاجان به خداوندی خدا . به دل شکسته مادرت زهرا . دلش شکسته .... آقاجون این شبها همونجوری چراغ خونشون میسوزه که شمع خونه مادرت فاطمه زهرا میسوخت . اقاجون سخت میگذره ........ اینروزا آسمان چشمان گلیه دوست نازنینم  به رنگ آسمون چشمان عمتون زینب شده . اقاجون چطوری بگم ........

 بارها شنیدم که :

مبادا گل به غصه خو بگیرد .

جوانی دست بر پهلو بگیرد .

اقاجان سخته ......سخت ....... به لحظه های سخت خونه امیرالمومنین که سخته سخت ........

 بارها شنیدم :

کجا دیده کسی یک مادری را

که در خانه ز طفلان رو بگیرد .

آقاجان به تمام لحظه های سخت خونه امیر المومنین قسم که ما دیدیم . گلی دوست نازنین من دیده ......

آقاجان دیگه داره  بیش از یک ماه میشه ....... آقاجان هنوز برام سخته . هنوز نتونستم یه شب بشینم بنویسم چه ها گذشته بر دل همگیمون .......

آقاجان سخته .......

آقاجان به بزرگی غم دل امیرالمومنین که دیدم ....دیدم نگاه غمگین مردی رو که ..........

سخته آقاجون سخته .........

سخته که بگم چطوری شاهد آب شدنش هستیم .......چطور بگم که اینروزها شاهد چی هستیم ......

 آقاجون این روزها میبینیم ....... میبینیم که . اون هم ....

خانه را جاروب میکرد و لیک لب را میگزید

روی پا نه . خویش را روی زمین ها میکشید.

گردهای خانه را . وقتی به جارو میگرفت

گاه گاهی هر دو دستش را .  به پهلو میگرفت .

آقاجون سخته ....... سخت دیدن .......... آقاجون تو را به تمام لحظه هایی که خانم فاطمه زهرا (س) ........ قسمت میدم دست شفا بخش خودت رو بر جسم مادری که این یکی دوماه داره جلوی چشمای همسر و فرزندانش آب میشه بکش آقاجون .

آقاجون سخته .... سخته ...سخت .......

 امسال دهه فاطمیه خیلی سخته سخت......

 البته آقای من همه ی این درد ودلها  رو کردم ...ولی یادم نمیره شما اقای من . اباصالح  به جز درد از دست دادن مادری اینچنین بزرگ و بزرگوار . به جز درد دیدن رنج مادر ....... درد بزرگتری رو بر دل دارین . و اون دردیست که از کوچه های مدینه شروع شد ....... از لحظه ایست که شاهدش امام حسن (ع) بود .........

آقاجوان سخته سخت.........

آقاجون میدونم دردی بسیار بزرگتر بر قلب شماست ....... درد بزرگی که بین در و دیوار خانه ی خانم . فاطمه زهرا (س) به اوج رسید .......

 سخته سخت ...........

آقاجون تسلیت ..........

 این روزها به چشمان گلناز که نگاه میکنم ........ گلی انگار با ناله هایی که این روزها در وصف حال پریشان عمتون زینب میشنوم همنوا شده ......

مادر ببوس رویم . بنشین به روبرویم .

ای وای مادر . ای وای مادر

با این دست شکسته .  شانه مزن به مویم .

ای وای مادر . ای وای مادر

چون شانه میزدی تو . دل آه سرد میکرد .

ای وای مادر . ای وای مادر

دیدم ز حال و روزت . دست تو درد میکرد .

ای وای مادر . ای وای مادر

اقاجون سخته سخت ........

یابن الحسن ...... ببخش . ولی امشب ............امشب دلم نیومد . دیدم دیگه طاقت تموم شده . اومدم درد و دلی با شما کنم . به تمام دوستان شما که ممکنه یه روزی این دلنوشته ها رو بخونن برای یه مادر بیمار التماس دعا بگم . و شما رو قسم بدم به دل پاک  مادرتون فاطمه زهرا (س) که به دل آلوده من نگاه نکنین . اومدم شما رو قسم بدم به مادرتون که این مادر عزیز . این مادر دلسوخته رو شفای خیر بدین انشالله ..........

به امید دستهای یاریگر شما یا صاحب الزمان .

سلام علی ال یاسین--- ۵

عشق من پاییز آمد مثل باد     باز هم ما باز ماندیم از بهار

    .احتراق لاله را دیدیم ما     گل دمید و خون نجوشیدیم ما

باید از کردار گل خون جوش بود    در فراق یار مشکـی پـوش بود  

....

این متن زیبا  رو از وبلاگ دوست عزیزم نسیم برداشتم . توصیه میکنم تمام خطوطش رو بخونید :

ما خودمان را متقاعد می کنیم به این که زندگی بهتر خواهد شد وقتی که ازدواج کنیم و خانواده ای تشکیل دهیم. سپس سر خورده و نا امید می شویم چرا که بچه‌های ما کوچک هستند و به توجه دائمی نیاز دارند، پس به امید آینده بهتری هستیم تا آنها بزرگ شوند بعد که به سن نوجوانی رسیدند و ما درگیر مشکلات آنها هستیم، آرزوی گذشتن آنها از سن بحران و فردای شادتری را داریم... به خودمان وعده میدهیم زندگی بهتری را... وقتی من و همسرم با هم تلاش کنیم، تا ماشین بهتری تهیه کنیم، تا به مسافرت تفریحی برویم، تا... بالاخره بازنشسته شویم.
حقیقت این است که هیچ زمانی برای شاد بودن بهتر از زمان حال نیست. زندگی همیشه پر از درگیری و سعی و تلاش است. چه بهتر قدرت رویارویی با آنها را داشته باشیم و علیرغم تمام مشکلات تصمیم بگیریم شاد زندگی کنیم. برای مدت مدیدی به نظر هر کسی می رسد که زندگی واقعی را باید از جائی شروع کرد، ولی همیشه موانعی سر راه وجود دارد-تجربیات سختی که باید از سر گذراند -- کارهایی که باید به سرانجام برسد--زمانی که باید صرف انجام کاری شود-- قبضی که باید پرداخت شود سپس... تازه زندگی آغاز خواهد شد. این عقاید کمک کرد تا بفهمم.. هیچ جاده ای تا سعادت و خوشبختی نیست بلکه خوشبختی همان راه و لحظه های زندگی است که طی می کنیم. پس از تمام لحظات زندگیت لذت ببر... کافیست.... در انتظار بودن، برای اتمام تحصیلات یا شروع آن. به دست آوردن پول یا خرج کردن آن، برای کاری را شروع کردن، برای ازدواج، برای یک روز تعطیل، خرید ماشین جدید، دادن قرضها، برای بهار، تابستان، پاییز وزمستان، برای اول ماه،پانزدهم ماه،برای آهنگی که قراره از رادیو پخش بشه، برای مردن ،برای دوباره زنده شدن... قبل از اینکه تصمیم بگیری شاد باشی. شاد بودن یک سفر طولانی است، نه یک مقصد. هیچ زمانی برای شاد بودن بهتر از زمان حال نیست... زندگی کن و از تمام لحظاتش لذت ببر.
آیا به خاطر می آوری: نام پنج نفر از ثروتمندترین اشخاص جهان، پنج شخصی که در سالهای اخیر ملکه زیبایی جهان شده اند یا ده نفر از کسانی که جایزه نوبل را برده اند و یا حتی ده هنرپیشه ای که اخیراً اسکار گرفته اند... نسبتاً مشکل است. نگران نباش هیچکس به خاطر نمی آورد تشویقها پایان می پذیرد... مدالها را گرد و غبار فرا می گیرد...... و برنده ها خیلی زود فراموش می شوند... ولی اکنون ببین آیا به خاطر می آوری: نام سه معلمی که در پیشرفت تحصیلی تو نقش موثری داشته اند، سه نفر از دوستانت که در زمان احتیاج به تو کمک کرده اند، یا انسانهایی که احساس خاص و زیبایی را در قلب تو به وجود آورده اند، یا اسم پنج نفر از کسانی که مایل هستی اوقات فراغت خود را با آنها بگذرانی. جواب دادن خیلی بی دردسر و راحت است، نیست؟
کسانی که به زندگی تو معنا بخشیده اند، جزو مشهورترین و بالاترین افراد دنیا نیستند؛ آنها ثروت زیادی ندارند یا مدال و جایزه مهمی به دست نیاورده اند؛ ولی... آنها کسانی هستند که نگران تو اند و از تو مراقبت می کنند؛ کسانی که مهم نیست چگونه؛ ولی در کنار تو می ما نند... مدتی دربارهً آن فکر کن... زندگی خیلی کوتاه است و تو؛ در کدام لیست از کسانی که نام بردم هستی؟ آیا می دانی؟ بگذار تو را یاری کنم.
تو جزو مشهورترین های جهان نیستی ولی در میان کسانی هستی که من به یاد دارم این ایمیل را برایشان بفرستم:
مدتی پیش در المپیک معلولان در شهر سیاتل؛ 9 دونده در خط شروع برای مسابقه صـد متر ایستاده بودند؛ تیر شروع مسابقه شلیک شد؛ دونده ها سعی میکردند بدوند و برنده شوند. ناگهان پای یکی از آنها پیچ خورد و افتاد و شروع به گریه کرد. هشت دونده دیگر پس از شنیدن صدای گریه او دست از مسابقه کشیدند و باز گشتند. یک دختر عقب مانده ذهنی کنار او نشست او را در آغوش گرفت و به او دلداری داد. سپس همهً دونده ها در کنار هم راه رفتند تا به خط پایان رسیدند.. تمامی جمعیت حاضر در استادیوم ایستاده بودند و برای آنها دست می زدند... تشویقی که مدتی بسیار طولانی ادامه پیدا کرد. کسانی که نظاره گر این صحنه بودند هنوز دربارهً آن حرف می زنند. مـی دانید چــرا؟ زیرا این حادثه عمیقاً در قلب ما تاثیر گذاشت و ما همه می دانیم چیزهای مهمتری از برنده شدن یک نفر در دنیا وجود دارد.
کمک کردن به دیگران برای این که آنها هم موفقیت را تجربه کنند، حتی اگر به این معنی باشد که قدم های خود را آهسته تر کنیم و در شیوهً زندگی خود تغییراتی ایجاد کنیم.

--------------------

به امید دستهای یاریگر تو یا صاحب الزمان (عج)