سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین--- ۳

عزیز مهربانم . معلم دلنوشتهایم . تو و قلب سرشار از عشقت را هرگز . هرگز . هرگز از یاد نخواهم برد ...........هرگز............

آخرین شب بودنت را در حرم بی بی فاطمه معصومه بیادت گذراندیم .........

و ................

(و کلامی نیافتم تا پروازت را به زبان قلم وصف کنم )امروز قبل از هرچیز آمدم تا این لحظه را ثبتش کنم ...به خاطر تمام درسهایی که حتی در پروازت برایم مشق کردی ...

لحظه لحظه هایش ماندگار شد .......

عزیز مهربانم . همان دیشب . همان لحظه که ما برای سعادتمندی و عاقبت به خیریت به بی بی  التماس دعا داشتیم...........آره همان لحظه پرواز کرده بودی .......

 ما هر کلمه ای که برایمان از پروازت میگفتند فقط در سکوت لحظه ها را مرور می کردیم ...... و این فقط ما نبودیم . همه شاگردان آموزشگاه عشقت ناگفته های بسیار داشتند که ...

و کاش چشمم به چشمان نامحرمان خانه ات نمی افتاد ...

بعد از چند سال سایه سنگینشان اتوکشیده و رمانتیک ظهور یافته بود . به یاد تمام لحظه های ....گذشته سکوت جوابی بود که تو هم به آن راضی بودی .

لحظه لحظه هایش ماندگار شد .......

شب جمعه .....

یا دائم الفضل .....

شب شهادت بی بی دو عالم . فاطمه زهرا (س) .....

و برای آرامشت دستها رو به آسمان بود و هست .....

لحظه لحظه هایش ماندگار شد .......

چه خلاصه و مفید میگفت .مادر : معلم ایثارگری بودی . اگر ما شاگردان قدر شناسی بوده باشیم .

سیمای نورانیت همیشه عشق را بر قلبهای فرزندانت نثار میکرد . خودشان میگفتند ... تک تکشان اعتراف میکردند تمام برکاتی که این روزها از وجود تو بر زندگیشان جاری شده بود .

و امشب برای تو ای مهربانترین .........

نمیدانم چه حکایتیست این روزها . روزگار من ........!!!!!!!!!!!!!!

آقاجان ......یابن الحسن ....... این روزها همه روزهای امتحانات سختیست که گاهی احساس میکنم از طاقت من خارج است . نمیدانم . نمیدانم . دیروز اومد به ذهنم که بگم خدایا ..خدایا چه حکمتیست این اواخر ... زیارت که رفته ام به قصد آرامش یافتن ... هنوز به درگاه خانه نرسیده سنگین ترین خبر ممکنه را بهم دادند .....

ولی باز بر خودم تاختم ....... که این ناشکریست . ناشکریست از رحمتی که خدا کرده . تا قبل از شنیدن چنین خبری فرصتی داشته باشم که قلب ترک خورده ام را بند بزنم ....رفته بودم برای شفای عزیز دیگری که این روزها بر او و خانواده اش به سختی میگذرد دست به دعا شوم . که هنوز به چهارچوب خانه ... درآستانه درب خانه از عزیز مهربان دیگری ...

نمیدانم ..........آقاجان ....... یه جورایی کمپلت قفل شده ام ...

همین دیشب بود دست به دعا شده بودم برایش که این سختیها را برایش قابل تحمل کن خدای من ... که این عزیز مهربانم جز عشق چیزی نداشت تا نثار فرزندانش کند . و این رفتن تنها همدمش - تنها امید دنیایش و خب البته نامهربانی ها بود که از پا درآوردش ... بعد از همسرش که تکیه گاهش بود فقط شاهد آب شدن وجودش بودیم ...

به امید دست یاریگر مهدی فاطمه .

سلام علی ال یاسین--- ۲

سلام علی ال یاسین .

آقای من مهدی موعود . آرزوی همه منتظران سلام .

سلام آقاجان . این روزها همه تلخ است و به یادماندنی . میدونم که بیاد ماندنیست ...............

این روزها معنی و مفهوم خیلی کلمات و سخنها و مفاهیم ناب در ذهنم بازسازی شده . اونقدر عمیق اثر گذار شدن که گاهی از این همه سطحی نگری خودم متعجب میمانم . اقاجون ...............

کمی قبل تر وقتی کسی به وبلاگم میومد و به بعضی نوشته هام ایراد میگرفت . یا میخندید و مسخره میکرد و میگفت که تو چقدر احمقانه و کورکورانه فکر میکنی و مینویسی........... برداشتم این بود که او خودش خیلی سطحی و کودکانه به یگانگی خدای محمد(ص) و به رسالت محمد(ص) و به امامت و ولایت 12 جانشین او ایمان آورده و بعدها در سنین جوانی که مورد سوال و پرسش قرار گرفته به خاطر کمبود و کسری و ضعفی که در پایه و اساس ایمانش وجود داشته خطش عوض شده .................

ولی حالا .............

ولی این روزها .........

ولی در تمام این ایام سخت و تلخی که دارم تجربش میکنم . گاهی در خلوت خودم و خدای ارحم الراحمین ازش میخوام . بهش التماس میکنم که من رو لحظه ای . آنی به خودم وا نگذاره ........ التماس میکنم که به بزرگی خودش من رو ببخشه و نگذاره این روزها که قدمهام لرزان و کلامم مقطع شده دست یاریگر حجت خودش رو از پشتم بر نداره ...............

که من ضعیفتر از اونی هستم که بتونم در این شرایط بی پشت و پناه و بدون توکل به او قدم بردارم ..........

و البته  آقای من . یا اباصالح المهدی . اقاجان خودت خوب میدونی که آدمی نبودم که به این حرفهای دلخوش کنک اطرافیانم بتونم دلخوش کنم .......... دهنم با این آبنبات چوبی ها شیرین نمیشه . اون روزهای اولی که ذهن همه بروبچ آشفته بود یکی از همین بروبچ یه نسخه از همین کتابها و جزوه های روانشناسی .و جلساتی که برای ایجاد اعتماد به نفس و انرژی درونی و یک سری از همین حرفها تجویز کرد که ............... دهن من یکی که شیرینی این دردودلکردنها رو چشیده بودم شیرین نمیکرد .

البته بعضی کتابهای معتبر رو گاهی میخونم ولی .........

ولی ...........

به امید دست یاریگر تو یا صاحب الزمان