سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

سلام علی ال یاسین

سلام علی ال یاسین . اینجا محلیست برای درد و دل با ...

---------

حرفهای ناگفتنی ...........

امروز و روزهایی اینچنین بسیار خواهد آمد .........

وقتی اصرار داشتند تا اصلاحات در نسل جوان ایجاد کنند ........ خیلی سروساده یادآوری کردم که اینها حاصل آنچیزیست که خودتان سالهای سال پیش از این کاشته اید . پس زیاد هم به ایشان خرده نگیرید .....

بیش از این هم فعلن جایز نیست ....

چه کنم که مطمعن نیستم ......

مطمعن نیستم که لابلای دوستان دنیای مجازی هم همه سروساده باشند ...

ولی نوشتم تا یادم بماند :::::   امروز و روزهایی اینچنین بسیار خواهد آمد .........

..............حرفهای ناگفتنی بسیار است .......................

 و من چقدر احساس ضعف میکنم .

امروز چقدر احساس ضعف کردم . ضعف ...

نمیدانم .......گاهی احساس میکنم . من یه جاهایی توی زندگی باختم .... من خیلی جاها فقط به خاطر حفظ یه چیزایی زیادی کوتاه اومدم . و در این راه بیش از آنچه که باید خودم و راه زندگیم رو نادیده گرفتم . به خیال خام خودم به دیگران احترام گذاشتم و از خود گذشتگی کردم . در صورتی که این مثلا از خود گذشتگی فقط یه حماقت بوده و این احترام یه نمایش ضعف .....

 پروردگارا

    به من آرامش ده

                تا بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم .

     دلیری ده

               تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم

بینش ده

      تا تفاوت این دو را بدانم

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند .            جبران خلیل جبران

سلام علی ال یاسین--- ۳

عزیز مهربانم . معلم دلنوشتهایم . تو و قلب سرشار از عشقت را هرگز . هرگز . هرگز از یاد نخواهم برد ...........هرگز............

آخرین شب بودنت را در حرم بی بی فاطمه معصومه بیادت گذراندیم .........

و ................

(و کلامی نیافتم تا پروازت را به زبان قلم وصف کنم )امروز قبل از هرچیز آمدم تا این لحظه را ثبتش کنم ...به خاطر تمام درسهایی که حتی در پروازت برایم مشق کردی ...

لحظه لحظه هایش ماندگار شد .......

عزیز مهربانم . همان دیشب . همان لحظه که ما برای سعادتمندی و عاقبت به خیریت به بی بی  التماس دعا داشتیم...........آره همان لحظه پرواز کرده بودی .......

 ما هر کلمه ای که برایمان از پروازت میگفتند فقط در سکوت لحظه ها را مرور می کردیم ...... و این فقط ما نبودیم . همه شاگردان آموزشگاه عشقت ناگفته های بسیار داشتند که ...

و کاش چشمم به چشمان نامحرمان خانه ات نمی افتاد ...

بعد از چند سال سایه سنگینشان اتوکشیده و رمانتیک ظهور یافته بود . به یاد تمام لحظه های ....گذشته سکوت جوابی بود که تو هم به آن راضی بودی .

لحظه لحظه هایش ماندگار شد .......

شب جمعه .....

یا دائم الفضل .....

شب شهادت بی بی دو عالم . فاطمه زهرا (س) .....

و برای آرامشت دستها رو به آسمان بود و هست .....

لحظه لحظه هایش ماندگار شد .......

چه خلاصه و مفید میگفت .مادر : معلم ایثارگری بودی . اگر ما شاگردان قدر شناسی بوده باشیم .

سیمای نورانیت همیشه عشق را بر قلبهای فرزندانت نثار میکرد . خودشان میگفتند ... تک تکشان اعتراف میکردند تمام برکاتی که این روزها از وجود تو بر زندگیشان جاری شده بود .

و امشب برای تو ای مهربانترین .........

نمیدانم چه حکایتیست این روزها . روزگار من ........!!!!!!!!!!!!!!

آقاجان ......یابن الحسن ....... این روزها همه روزهای امتحانات سختیست که گاهی احساس میکنم از طاقت من خارج است . نمیدانم . نمیدانم . دیروز اومد به ذهنم که بگم خدایا ..خدایا چه حکمتیست این اواخر ... زیارت که رفته ام به قصد آرامش یافتن ... هنوز به درگاه خانه نرسیده سنگین ترین خبر ممکنه را بهم دادند .....

ولی باز بر خودم تاختم ....... که این ناشکریست . ناشکریست از رحمتی که خدا کرده . تا قبل از شنیدن چنین خبری فرصتی داشته باشم که قلب ترک خورده ام را بند بزنم ....رفته بودم برای شفای عزیز دیگری که این روزها بر او و خانواده اش به سختی میگذرد دست به دعا شوم . که هنوز به چهارچوب خانه ... درآستانه درب خانه از عزیز مهربان دیگری ...

نمیدانم ..........آقاجان ....... یه جورایی کمپلت قفل شده ام ...

همین دیشب بود دست به دعا شده بودم برایش که این سختیها را برایش قابل تحمل کن خدای من ... که این عزیز مهربانم جز عشق چیزی نداشت تا نثار فرزندانش کند . و این رفتن تنها همدمش - تنها امید دنیایش و خب البته نامهربانی ها بود که از پا درآوردش ... بعد از همسرش که تکیه گاهش بود فقط شاهد آب شدن وجودش بودیم ...

به امید دست یاریگر مهدی فاطمه .